| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
ما دوران گذشته را پشت سر گذاشته ايم و به زمانه اي رسيده ايم آه علم و ثروت در يك
راستا قرار گرفت هاند. علم و ثروت بحث امروز است
نويسندگان آتاب به اين نكته اشاره دارند آه “ تا ٣٠٠ سال پيش، زمين منبع ثروت بود .
زمين داران ثروتمند به حساب مي آمدند، پس از آن دوران صنعتي فرارسيد و صاحبان صنايع
به ثروت رسيدند . امروز دوران دانش و اطلاعات است . آساني آه به اطلاعات تازه و روز
دسترسي داشته باشند ثروتمندند .” نويسندگان آتاب، روش هاي آموزشي مدارس را براي
عصر حاضر مناسب و آافي نم ي دانند و معتقدند آه “مدرسه ها آارمندپرورند و نه
آارآفرين پرور.”
آموزش هايي آه براي عصر سازمان هاي بزرگ و بوروآراتيك مناسب بود، ديگر جوابگوي
نيازهاي سازمان هاي پيچيده، شبكه اي و مبتني بر دانش امروز نيست . درواقع فرزندان ما را
براي دنيايي تربيت مي آنند آه ديگر وجود ندارد . نويسندگان به جوانان امروز توصيه مي آنند
آه آارآفرين باشند . براي آارآفريني بايد سخت آوش، خوش بين و ريسك پذير بود و بايد
هوشمندي مالي داشت.
هوشمندي مالي نيز از چهار عامل:
• آشنايي با حسابداري،
• روش هاي سرمايه گذاري،
• بازاريابي،
• آگاهي از قوانين، حاصل مي شود.
و بالاخره پيام اصلي آتاب اين است: “براي پول آار نكنيد، بگذاريد پول برايتان آار آند.”
مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود
و گروهی از ماهیگیران را تماشا می کرد،
در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
با خود گفت: کاش من هم یک عالمه از این ماهی ها داشتم.
آن وقت آن ها را می فروختم و لباس و غذا می خریدم.
یکی از ماهیگیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو می دهم.
-:این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت.
در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود،
ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند و یکی پس از دیگری به دام می افتادند.
طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو
اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه
بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیالبافی تلف نکن.
قلاب خودت را بنداز تا زندگی ات تغییر کند،
زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی کند
فیلم((پیشنهاد زشت))یک نکته را به طور واضح روشن می کند.عمل ناشایست یک فرد به سرعت اورا به یک میلیونر تبدیل کرد.در آن فیلم عده ای می خواستند یک شبه موفق شوند اگر چه این کار به بهای آبروی شان تمام می شد،اما از آنجا که ارزش های حقیقی قابل قیمت گذاری نیستند این کار به سرانجام نرسید.زمانی که برروی ارزش ها قیمت گذاشته شود آن ها ارزش خود را از دست می دهند و دیگر به هیچ وجه امکان ندارد ارزشی را برای آن ها به دست آورد.
داشتن پول و چیزهایی که می توان آن ها را با پول خرید خوب است،اما برای به دست آوردن پول،نبایستی چیزهایی از دست دهیم که با پول نمی توان آن ها را خرید.پول تنها می تواند چیزی را بخرد که با پول می توان آن را خرید.حقیقت این است که گرانبهاترین چیزها آنهایی هستند که با پول نمی توان آن ها را خرید.
پول نمی تواند برای هر کاری جبران باشد.والدین بدون هیچ گونه بازپرداخت فکری بچه هایشان را بار می آورند.افراد زیادی هستند که پول زیادی دارند اما بسیار فقیر هستند.هدف ما هم بایستی پول درآوردن باشد و هم ثروتمند شدن.
هنگامی که از پول صحبت می شود الزاما همیشه عقل و منطق در کار نیست.یک جنبه ی تاسف آور زندگی زمانی است که مردم برای به دست آوردن پولی که استحقاقش را ندارند،نقشه می کشند.به دست آوردن پول آسان تر از نگه داشتن آن است.
بهترین و زیباترین چیزهای دنیا را نمی توان دید و حتی لمس شان کرد،بلکه آن ها را بایستی با دل احساس کرد(هلن کلر)
افراد وقتی به ارزش پول پی می برند که برای به دست آوردن آن به سختی کار کنند.از این جهت لازم است که والدین این درس را به فرزندان شان یاد بدهند.من برای نسل جوانی که پول بدون ارزش به ارث می برند،احساس تاسف می کنم.بدون این درس ها و راهنمایی ها،آن ها غالبا هر چیزی را معادل پول می دانند.آن ها چنین فکر می کنند که هر چیزی رامی توان با پول خرید یا فروخت.البته این درست نیست.مردمی که ارزشمند هستند برچسب قیمت ندارندو کاری برخلاف ارزش هایشان انجام نمی دهند.
همه ی ما در روابط مان دچار اشتباه می شویم و گاهی اوقات به نیازهای دیگران،به خصوص آن هایی که به ما خیلی نزدیک هستند حساس نیستیم.همه ی این موارد به ناامیدی و رنجش منجر می شوند.برای حل و فصل ناامیدی،تفاهم لازم است.
روابط به دلیل خوب بودن افراد ایجاد نمی شوند؛بلکه آن ها به دلیل درک و تفاهم ایجاد می شوند.توجه کردن به دیگران به مراتب ارزشمند تر از خوب بودن نسبت به آن هاست.نگرش دلسوزانه،حسن نیت ایجاد می کند و بهترین نوع ضمانتی است که یک شخص می تواند داشته باشدو هیچ گونه هزینه ای را در بر ندارد.
بعضی افراد پول را جایگزین دل سوزی و درک و فهم(تفاهم)می کنند.تفاهم بسیار مهم تر از پول است و بهترین روش درک شدن،درک کردن است.پایه ی ارتباط واقعی نیز تفاهم و درک می باشد.
یه روز دستم رو کردم تو جیبم و فقط ۷ دلار بیرون آوردم. کل سرمایه ام همون هفت دلار بود. اون روز دوتا نتیجه گرفتم.
۱- به معنای واقعی کلمه ورشکست شدم.
۲- یه روز این روز تموم می شه و شد.